زبان دل
همیشه از یادگیری زبان انگلیسی فراری بودهام. نه که بدم بیاید یا اهمیتاش را ندانم، نه.
چون هیچ وقت نتوانستم با انگلیسی نفس بکشم.
چون هیچ وقت نتوانستم حرف دلم را با انگلیسی بزنم.
چون نهایت جملاتی که از انگلیسی خواندم متن مهندسی بوده و نهایت جملهای که گفتم I go to bed by bus بوده یا همان I have a window یا ...
نتیجهاش هم شد اینکه ترم آخر دانشگاه مثل آهوی توی عسل! توی پاس کردناش ماندهام!
اما بر عکس.
دو زبان است که به یادگیریشان خیلی علاقهمندم. آنقدر که مطمئنم به زودی برای یادگیری درست و حسابیشان کاری خواهم کرد.
عربی و ترکی. و هر دو را به خاطر دلم.
هر وقت قرآن و دعا میخوانم افسوس میخورم که کاش بهتر عربی میدانستم.
وقتی کلام امیر المومنین را میخوانم اعصابم به هم میریزد وقتی آن وسط ها معنای لغتی را نمیدانم و ارتباطم قطع میشود.
و ترکی را به خاطر روضه های ترکی.
عذابی است نفهمیدن روضه های ترکی.
پن) نه اینکه زیاد اهل دعا باشم... اما همین چند باری که مناجات شعبانیه را خوانده ام به نظرم بینظیر است.
سید مهدی شجاعی در " شکوای سبز" ترجمهای زیبا بر این دعای بینظیر نوشته که خواندنی و گریه کردنی است. از دست ندهید.
عربی زبان موحدان است