بچه هیئتی

مرد گریه می‌کند... اما زیر سیاهی هیئت

بچه هیئتی

مرد گریه می‌کند... اما زیر سیاهی هیئت

بچه هیئتی

ما را ز تو، غیر از تو تمنایی نیست
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده...
مادرم زهرا

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ

شد آنچه باید می شد

همیشه نکوهشت می کنند از آنکه بگویی فلان چیز را در خواب دیدم.

اما خودت گاه می دانی جنس خوابت،حقیقت است...در طول روز شبیه آدم های دزد زده دنبال ردپایی می گردی تا بفهمی چه بوده که آسایشت ربوده.

هرچه ضمیرت پاک تر،آینه ات شفاف تر،صدق رویایت بیشتر...

قبل از اینکه ارباب(ع)متولد گردد،در خواب دیده بود که پاره ای از گوشت بدن پیامبر(ص)بریده شد و در دامنش قرار گرفت.خواب را برای حضرت رسول تعریف کرد.حضرتش فرمود:

ام الفضل،اگر خواب تو راست باشد فاطمه ام(س) پسری خواهد زائید و من آن طفل را به تو می سپارم تا شیرش دهی.

و شد آنچه باید می شد...

اما لحظه ای بایست

"ان صَدَقَت رُویاکِ..." اگر خواب تو راست باشد...

این تردید...

شاید بعد از شنیدن تعبیر خواب ام الفضل دلش لرزید...

لحظه ای نا امیدی....خدا کند خوابم درست باشد...

دو گانه این مطلب نیز صادق است

که تو خوابی ببینی و از تعبیرش فرار کنی...دلت می لرزد...

لحظه ای امید...خدا کند خوابم درست نباشد...

اما همه اینها برای ماست که آینه هامان غبار دارد

آنچه مقربان دارند آینه ای است که شفاف تر و صادق تر از آن وجودندارد.

بعدها ام الفضل ارباب را در آغوش رسول الله می گذارد و برای کاری بیرون می رود.

چون بر می گردد،پیغمبر گریان است

"انَّ جَبرَئیلَ اَتانی،فَاَخبَرَنی اَنَّ اُمَّتی تَقتُلُ وَلَدی هذا."

اینک جبرئیل بر من نازل گردید و مرا خبر داد که این فرزند را،امت من به قتل می آورند!

آینه ای که غبار نمی شناسد...و شد آنچه باید می شد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۵
امید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی