آسمان سهمش را پرداخت...
زنان دست بچههایشان را گرفتند و آنها را از توی کوچه توی خانه آوردند. بچهای توی کوچهها نبود.
عابران پیاده در گوشهی پیادهرو با سرعت به سمت مقصدشان رفتند. از شانس بد خود ناراضی بودند و اینکه این چند دقیقهی پیادهروی شان را توی این مخمصه افتاده بودند.
آسمان پر از گرد و غبار شد. ذرات گرد و غبار همه جا معلق شد.
پلاستیکهای خالی، برگ و هرچیزی که امکان پرواز در باد را داشت، توی آسمان بود.
آسمان دیگر آبی نبود. خاکستری شده بود. پر از آت و آشغال.
دیگر پرندهای توی آسمان پرواز نمیکرد. تک و توک چند کبوتر به این طرف و آن طرف پرتاب میشدند. کنترلشان دست خودشان نبود. آرایش منظمی در کار نبود. هر کدامشان میخواست یک جوری از آسمان، این مخمصه بیرون بیاید...
از گنجشکها و پرندههای کوچک اثری نبود. صدای زوزهی باد بود که خود را به در و دیوار و پنجرهها میکوبید.
یا کریم ها توی بالکنها و پشت بام ها پناه گرفته بودند و خدا خدا میکردند که بچهای نیاید و مجبورشان نکند پرواز کنند.
پرواز برای کبوتر خیلی سخت بود.
باد زیر بالهایش زد و تعادلش به هم خورد. نزدیک بود به ساختمان بلندی بخورد.
آسمان دیگر جای امنی برای پرواز آرام نبود.
باد زوزهکشان درخت محکمی را از جا درآورد. درخت روی سقف پرایدی که زیرش پارک شده بود افتاد. راننده پراید آنجا نبود. چند نفری در پناه دیوارها طوری که غبار توی چشمشان نرود مثلا اطراف پراید جمع شده بودند و منتظر بودند صاحبش برسد.
کبوتر هنوز توی آسمان بود.
بهترین کار در این وضعیت پرواز در ارتفاع بلند بود.
اوج گرفت. به سمت ابرها رفت.
تنها بود. نه از همراهی خبر بود و نه از آرایش پرواز. رها بود و تنها...
پرهایش گویی داشت از جا در میآمد. کمی اگر به بالش انحراف میداد، معلوم نبود بتواند خودش را جمع کند یا نه...
به نقطهای نورانی رسید. چشمش دیگر چیزی ندید.
گویی بال زدن احتیاج نداشت. حرارت بدنش خیلی زیاد شد.
نقطه نورانی بزرگ شده بود و حالا همه جا را پر کرده بود.
باد از تکاپو افتاد.
همه جا آرام شد. ذرات آت و آشغال فرو مینشست.
سر و کله راننده پراید پیدا شد. مات و مبهوت به ماشینش نگاه میکرد که سقفش کج و کوله شده بود.
پرهای کبوتر از آسمان پائین میآمد...
پن) وقتی هوا غبارآلود باشد و طوفانی، راه این است...
سلام ممنون که می نویسی. از محرم امسال هم بنویس . خاطراتی که در دهه داشتی را ، هیئت نوجوانان مخصوصا. این خاطرات خیلی مهم و بدرد بخور است.
از لحاظ نگارش ، هنوز قلمت روان نشده متن را باید دست نگارشی به رویش بکشی...
موفق باشی