بچه هیئتی

مرد گریه می‌کند... اما زیر سیاهی هیئت

بچه هیئتی

مرد گریه می‌کند... اما زیر سیاهی هیئت

بچه هیئتی

ما را ز تو، غیر از تو تمنایی نیست
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده...
مادرم زهرا

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۲۸ ب.ظ

آینده نوشت 0 – چیستی زمان حسرت است!

* )گذر زمان حسرت آفرین است. حسرتش از جنس طمع و حرص نیست. حسرتش از جنس خسران است. از جنس نگاه به حاصلی که می توانست پر برکت و فراوان باشد، اگر به آنچه می دانستی عمل می کردی. اما حالا جز کویری خشک چیزی پیش رویت نیست؛ در کنار دانسته هایی که سنگینی‌اش بر دوشت از یک طرف و برق نگاهش(که شاید اشکی باشد بر گونه اش به حال تو) از سوی دیگر خنجر در نگاهت فرو می‌کند.

و چه سخت و چندین برابر خواهد بود یوم الحسره!

**) این نوشته‌ها آینده نوشت است. همان‌هایی است که قرار است فردا روزی که به زمین خشک و بی محصولم نگاه می‌کنم، نگاهشان برق بزند و گریه به حالم کنند. از جنس کراهت خواب بین الطلوعین است که می‌دانمش و حتی حساب و کتاب هم که می‌کنم، نتیجه‌اش می‌شود بیداری و نشاط روزانه، اما تن به لذت اندک و نخوت بعدش می‌دهم.

این‌ها خط و نشانی است برای خودم که خیلی چیزها را می‌دانستم و عاملش نبودم. شاید به لقمه حرامی و یا به نگاه حرامی...

***) در قدم 15 ام از 21 قدم ترک سیگار می‌خواندم:

" از امروز که تصمیم به ترک سیگار گرفتید، به هر کس که رسیدید، بی دلیل یا با دلیل به او بگوئید که از امروز سیگار نخواهم کشید."

این باعث می‌شود حتی اگر برای خودتان شکسته‌اید، برای خاطر دیگران هم که شده...

البته خودم کلیت این موضوع را قبول ندارم. اما به هر حال گامی‌ست موثر برای آدمی که تصمیمش را گرفته تا خلاص شود از گرفتگی راه تنفسش...

و چقدر سخت و شکننده است تصویر آدمی که همه، حرفهای امید بخش ترک اعتیادش را شنیده اند، اما مکیدن هوای آلوده و خفه‌‌گی اش را هم بعد از آن می‌بینند...

این یادداشت ها گام 15 از 21 گام که چه عرض کنم؛ 1000 گام پیش روست....

****) سوار بر قالی سلیمان خیال می‌شوم و از 40 سالگی‌ام به این روزهای عمر نگاه می‌کنم. و امروز می‌شود 16 سال پیش یعنی سال1393.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۲۶
امید

نظرات  (۲)

۲۷ آبان ۹۳ ، ۰۸:۲۹ علی اکبر قلیچ خانی

این سنی که شما قرار داری دغدغه و رفتار فکری و شخصیتی ش کلی با 40 سالگی فرق دارد. اکنون شما ،فرصتی است برای بهتر شدن 40 سالگی تان. مسیر بالعکس اش فقط افسوس است و آه بی فایده.

شما و خیلی از دوستان هم نسل و سن شما- که به همه تان ارادت دارم- استعداد ذاتی وزنه های در حد المپیک دارید که با وزنه نیم کیلویی سرتان را گرم و خوش کرده اید و چون در شهر مگس بالان نیم کیلو برای خودش هیولایی است به همین هیولای نیم کیلو بودن راضی و ارضایید و حال مبارزه با قوی پنجه ها را در توهم  و ظیفه شناسی  هیولایی تان از دست داده اید. کاری که الان می توانید بکنید عمرا در 40 سالگی بتوانید ... العاقل یکفی بالاشاره 

پاسخ:
قبول دارم
اما شاید از الان هم بشود یک سری چیزها را فهمید
نه خود آدم-که پای منبر یا توی کتاب
مثلا می فهمد که باید اینطوری به گناهانش نگاه کند و اگر طور دیگر نگاه کند جور دیگر می شود یا ...
در کل هنوز راه نیفتاده قطار این سبک مطلب
راه که افتاد گیر و گورش در می آید

ممنون که سر می زنید
۲۸ آبان ۹۳ ، ۲۳:۰۳ احمد درمان
سلام. از جهاتی آقای قلیچ خانی راست می‌گویند. یعنی تو می‌خواهی از آینده به امروزت نگاه کنی که هنوز رقم نخورده و هنوز می‌توانی تغییرش بدهی، اما اگر چهل ساله باشی دیگر تغییری در کار نیست و به قول خودت حاصلش حسرت است، که این کار تو را سخت می‌کند!
تازه حسرت چهل سالگی با حسرتی که امروز نسبت به دیروزت می‌خوری کلی فرق دارد. شاید امروز حسرت چیزی را بخوری که آن زمان نخوری و برعکس.
حسن این نوشتن شاید قوی شدن قلمت باشد اما شاید محصولش نا"امید"ی باشد "امید" جان!

پاسخ:
می فهمم چه می گویید
بگذارید یکی دوتا مطلب بنویسم شاید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی