آینده نوشت1- جان مایه روزگار
امروز6 خرداد 1410 است و من 40 ساله ام!
قریب به 17 سال پیش، شب جمعهای بود و من هیئت نرفته؛ در خانهی ییلاقی کرج، مشغول کتاب خواندن بودم.
چهارجلد کتاب پیدا کردم که زمستانم را با آن سپری کردم!
چهارجلد، مجموعه آثار چخوف. چهار جلد که همهاش داستانهای کوتاه بود و هر کدامش 600 صفحه!
چهار جلد که 170 داستان کوتاه و بلند داشت.
البته اینها همه گزیده بهترین داستان های چخوف بود. وگرنه در سال 1883 از او 106 داستان و در سال 1884 از او 78 داستان و در سال بعد 111 داستان و ...
آنتوان پاولویچ چخوف. پزشک، داستان سرا، نویسنده، نمایشنامه نویس پر آوازه روسی.
اندیشمندی که دیدگاهش از انسان و ارزش انسان را داستان میکرد.
او از حرفهی اصلی خود- طبابت- غافل نمیماند. در کنار پزشکی و طبابت، دهها نمایشنامهی کوتاه و بلند، نزدیک به 600 داستان کوتاه و بلند، صدها مقاله و یادداشت و هزاران نامه ( نامههای گردآوری شده او، در حدود 12 جلد انتشار یافت) را به رشته تحریر درآورد.
او یک انقلابی بود!
یک سال قبل از آشناییام با چخوف، با نادر ابراهیمی آشنا شدم.
کسی که ابن مشغله اش آرامش دهندهی جوانیام بود و هنوز که هنوز است کتابهایش را مرور میکنم و با یک عاشقانهی آرامش زندگی...
او 108 عنوان کتاب(138 جلد) در موضوعات و قالبهای مختلف دارد.
نادر ابراهیمی. سال1342 نوشتن را شروع کرد و 1379بیمار شد.
تنوع از آثارش میبارد: شعر و ترانه، داستان کوتاه، داستان کودکان، زندگینامه، سفرنامه، رمان، فیلمنامه، تئوری داستان تحلیل نقاشی و حتی دایرهالمعارف و ترجمه و ...
زن داشت و بچه داشت و کار دولتی نداشت و پدر پولدار نداشت و ...
او هم یک انقلابی بود!
من هم یک انقلابیام!
وقتی خالی باشی از تراوش خبری نیست... اما اگر پر باشی...
هنوز هم این سال ها سراغ آن متنی میروم که آن عزیز نویسنده، در صفحه اول سایتش آورده بود:
آوردهاند "جان مایه روزگار" چیزی است که بازگشت به آن شدنی نیست. فروپاشی این جان مایه از آن است که جهان به پایان خود نزدیک میشود. یک سال نیز، از همین رو بهار یا تابستان ندارد. یک روز هم، به همین سان.
بازگرداندن جهان امروز به صد یا چند صد سالِ پیش، شاید دل خواهِ آدمی باشد، اما شدنی نیست.
پس ارزنده است که هر نسلی، آن چه در توان دارد، به کار بندد.