دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ق.ظ
لب تو مقتدای من است،حسین...
شب عاشورا بود.
روضه ی عطش،گریز به مجلس یزید...
توی تاریکی سینه زنی بغل دستیم دستش بالا می اومد، ولی نه به سینه می خورد نه به صورت.
توی تاریکی سینه زنی بغل دستیم دستش بالا می اومد، ولی نه به سینه می خورد نه به صورت.
صدای مبهمی می اومد.
دیدم داره لب و گلوش رو می زنه....
* با دست خویش بر دهن خویش می زنم
در اقتدا به لعل تو تنها لب من است
۹۲/۰۶/۲۵