دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۰۸ ق.ظ
مُرمّل بالدّماء
از ماشین پیاده شدیم...دور تا دورمان کویر بود.هوای یزد این موقع سال خیلی گرم میشود.
شنهای روان تازه جاده را پوشانده بودند...شنهایی که خیلی نرم بودند...
گفت: این رَمل ها که میبینی،در ساعت شنی استفاده میکنند ازشان!
گفتم:رَمل؟
گفت:به شن و ماسه در عربی رمل میگویند.
ناگهان یاد عبارتی افتادم.
گفتم: "مُرمّل بالدّماء" یعنی چه؟
فکری کرد.ناگهان عمق نگاهش زیاد شد و چشمش خیس...
سمت ماشین رفت...قمقمهی آب را از ماشین آورد و دستش را کمی خیس کرد.
آن را روی شنها کشید و بالا آورد و روبرویم گرفت.
-دستم شنی شده.میگویند مُرمِّل...به خاطر آب: مُرمّل بالماء...
تا آخرش را رفتم...
۹۲/۰۶/۲۵
سلام اخوی
عالی بود.