بچه هیئتی

مرد گریه می‌کند... اما زیر سیاهی هیئت

بچه هیئتی

مرد گریه می‌کند... اما زیر سیاهی هیئت

بچه هیئتی

ما را ز تو، غیر از تو تمنایی نیست
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده...
مادرم زهرا

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ق.ظ

عجله داشتند

بعد از کربلا، سوارانی که به سمت شام می‌رفتند تا خبر و سرها را برای یزید ببرند حتما خیلی عجله داشتند.

لابد از هر روستایی که رد می‌شدن با شتاب می‌رفتن. شاید وقتی یه نفر پیاده این عجله رو می‌دید می‌پرسید: چته، چرا این قدر عجله داری؟

لابد او هم می‌گفته: سر می‌بَرم...

شاید همین طوری شده که الان اگر کسی عجله داشته باشد، به او می‌‌گویند مگر سر می‌بری؟شاید...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۵
امید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی