بچه هیئتی

مرد گریه می‌کند... اما زیر سیاهی هیئت

بچه هیئتی

مرد گریه می‌کند... اما زیر سیاهی هیئت

بچه هیئتی

ما را ز تو، غیر از تو تمنایی نیست
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده...
مادرم زهرا

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ق.ظ

لب تو مقتدای من است،حسین...

شب عاشورا بود.
روضه ی عطش،گریز به مجلس یزید...
توی تاریکی سینه زنی بغل دستیم دستش بالا می اومد، ولی نه به سینه می خورد نه به صورت.

صدای مبهمی می اومد.

دیدم داره لب و گلوش رو می زنه....

* با دست خویش بر دهن خویش می زنم

در اقتدا به لعل تو تنها لب من است

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۵
امید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی